تولّد در کانون پارسایی
رهپوی خط مشی قیام و آگاهی، ویرانگر کاخ های ستمشاهی، گوشه نشینِ آستانِ معنویت، دوراندیش دنیای سبزِ بصیرت، سرمشق گرفته از مکتب حسینی، آیت حق، امام خمینی رحمه الله ، در بیستم جمادی الثانی 1281 هجری شمسی، هم زمان با سالروز ولادت صدیقه کبرا، فاطمه زهرا علیهاالسلام به دنیا آمد.
پدرش آقا سید مصطفی، روحانی آزاده ای بود که در ذیحجه سال 1320 هجری قمری در نیمه راه خمین و اراک، به دست ایادی مالکان با نفوذِ محل، با شلیک چند گلوله به شهادت رسید. او به هنگام شهادت 47 سال داشت و در نجف اشرف، کنار بارگاه علوی به خاک سپرده شد. به این ترتیب دستانِ ناپاکِ اشرار، امام را در پنج ماهگی با رنج «یتیمی» آشنا و با مفهوم «شهادت» روبه رو کرد. پس از پدر، تحتِ سرپرستی مادر پرهیزکارش، بانو هاجر، و عمّه بزرگوارش، بانو صاحبه قرار گرفت. امام خمینی رحمه الله در پانزده سالگی مادر خود را نیز از دست داد.
گام های تحصیل
حضرت امام خمینی رحمه الله ، بخشی از معارف متداول روز وعلوم مقدماتی و سطح حوزه های دینی را، نزد برخی از اساتید حوزه علمیه شهرستان خمین و بیش از همه، نزد برادر بزرگش، آیت اللّه سید مرتضی پسندیده فرا گرفت و در سال 1298 هجری شمسی، عازم حوزه علمیه اراک شد. با هجرت آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری در سال 1300 از اراک به قم، امام نیز رهسپار این شهر شد و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را گذراند. روح جست و جوگرِ امام، سبب می شد تا ایشان تنها به ادبیات عرب ودروس فقه و اصول بسنده نکند. از این رو، نزد فقیهان و مجتهدان وقت، به فراگیری ریاضیات، هیئت، فلسفه و عرفان پرداخت. استادِ درسِ هیئت، حکیم فرزانه شیخ علی اکبر یزدی و استادِ عالی ترین سطوح عرفان نظری و عملی ایشان، آیت اللّه آقا میرزا محمدعلی شاه آبادی بود.
موسم انتقال اندیشه
امام خمینی رحمه الله پس از فراگیری دانش های گوناگون، به تدریسِ چندین دوره فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق اسلامی در حوزه علمیه قم همّت گماشت. ایشان حدود چهارده سال نیز در حوزه علمیه نجف اشرف، معارف اهل بیت و فقه را در بالاترین سطح تدریس کرد. از حضرت امام، ده ها کتاب و اثر گران بها در مباحث اخلاقی، عرفانی، فقهی، اصولی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی برجای مانده است.
دوری از افزون طلبیِ مادی
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «هر ثروتمندی روز قیامت آرزو می کند که در دنیا فقط قوت خویش می داشت». با توجه به اینکه در این رهگذر که نامش دنیاست، برای رهبر هر مملکتی بهترین و مرفّه ترین زندگی ها امکان پذیر است، ولی امام راحل هیچ گاه از این همه امکانات که در گستره قدرتش بود، به سود خویش بهره نگرفت. او بی نهایت ساده زیست بود و کمال احتیاط را در خرج اختیار نمود و قناعت را در معیشت رعایت کرد. در این زمینه، اندرز گهربار ایشان چنین است: «سعی کنید معنویات را زیاد کنید و از تشریفات، تا آنجا که مقدور است بکاهید».
در یکی از سال ها، یک مسلمانِ آمریکایی به عنوان مهمان خارجی، قصد داشت محضرِ پیشوای انقلاب شرفیاب شود. وقتی وارد منزل امام شد، با زبانِ دست و پا شکسته انگلیسی و عربی پرسید: «همه منزل خمینی همین است؟» او ناباورانه می اندیشید که واقعا آیا رهبر جامعه اسلامی که تمام دنیا را با یک پیام می لرزاند، در چنین منزل محقّری زندگی می کند!
عمل به تکلیف
امام خمینی رحمه الله می فرمود: «تکلیف ما این است که از اسلام صیانت کنیم و حفظ کنیم اسلام را». ایشان موقعیت مکانی و نیز مصلحت شخصی را در حفظ مصلحت اسلام و انجام تکالیف الهی دخیل نمی دانست و می فرمود: «پیش من مکان معینی مطرح نیست؛ عمل به تکلیف الهی مطرح است، مصالح عالیه اسلام و مسلمین مطرح است».
نیز فرمود: «حفظ مصلحت عمومی و اسلام، مقدم است بر حفظ مصلحت شخصی». امام، عمل به وظیفه شرعی را بسیار با اهمیت می خواند. با این بینش، اگر انسان به وظیفه شرعی خویش عمل کرد و موفق نیز شد، چه بهتر، و اگر موفق نشد، وظیفه اش را انجام داده است و پیش خداوند مسئول نخواهد بود. عقیده جاوید حضرت امام این بود که: «کشته بشویم، تکلیف را عمل کردیم. بکشیم هم تکلیف را عمل کردیم. همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم، نه مأمور به نتیجه».
استوار در حوادث
در سال 1356، عمّال رژیم پهلوی، فرزند حضرت امام خمینی رحمه الله ، حاج آقا مصطفی را به شهادت رساندند. حاج آقا مصطفی، عزیزترین فرد و یار مبارزاتِ امام، مونس در غربت و همفکر در حرکت انقلابی ایشان، و گاه طرف بحث در مسائل علمی و تکیه گاه بزرگ حضرت امام به شمار می آمد، ولی شهادت او، هیچ تغییری در برنامه های رهبر بزرگ انقلاب به وجود نیاورد. چنین فاجعه هولناک و اسف انگیزی رخ می دهد، ولی ایشان نه فقط برنامه های درسی، علمی، اجتماعی و سیاسی اش را به هم نمی زند، بلکه صلابت و قاطعیتش هم افزون تر می گردد. امام فقط فرمود: «انا للّه و انا الیه راجعون. امید داشتم که مصطفی به دردِ جامعه بخورد». چیزی که در شهادت حاج آقا مصطفی از امام شنیده شد، فقط همین بود.
برخورد صحیح با نیازمندان
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «با فقرا دوستی کنید؛ زیرا در روز رستاخیز دولتی بزرگ دارند». به پیروی از دستورات گران سنگ اسلام، امام خمینی رحمه الله همواره به نیازمندان جامعه احترام می گذاشت و به همه سفارش می کرد به آنها احترام بگذارند. می گویند: یکی از مسئولان برخورد مناسبی با یکی از فقرا نداشت. امام سخت اعتراض کرد که: این چه طرز برخورد است؟ آن مسئول گفت: او هر روز به اینجا می آید. امام فرمود: «بگذارید بیاید، محتاج است، نیازمند است. حاجتش او را وا داشته که اینجا بیاید. یا باید حاجتش را برآورده کنیم و یا با یک بیانی او را راضی نماییم. نرنجانید مردم را».
مردم دوستی
امام پس از عشق و علاقه به خدا و اولیا، بیشترین عشق و علاقه را به مردم داشت وعشق به مردم را، عشق به خدا می دانست و پیوسته می فرمود: «دو چیز را دشمنان ما نشناخته اند؛ یکی اسلام و دیگری مردم ما را».
امام خمینی رحمه الله در مسیر بازگشت به وطن، وقتی برنامه های فراوان استقبال از ایشان، پیشاپیش گزارش داده شد، فرمود: «مگر می خواهند کوروش را وارد ایران کنند. ابدا این کارها لازم نیست. یک طلبه از ایران خارج شده و همان طلبه به ایران باز می گردد. من می خواهم میان امتم باشم و همراه آنان بروم، ولو پایمال شوم».
پرهیز از تن پروری
در روزهایی که رهبر کبیر انقلاب در عراق به سر می برد، به دلیل شدت گرمایِ نجف اشرف، به ایشان پیشنهاد شد به کوفه برود که به نسبت هوای بهتری داشت. ولی ایشان فرمود: «من چطور برای هوای خوب به کوفه بروم، در صورتی که برادران من، در ایران، در زندان به سر می برند». نیز در ایام حملات هواییِ صدامیان به تهران، از امام خواستند حال که ایشان از شهر خارج نمی شوند، دست کم در منزل از پناهگاه استفاده کنند، ولی امام فرموده بود: «من چگونه از پناهگاه استفاده کنم، در حالی که همسایه من به خاطر من خانه اش ویران شود».
انزجار از خودستایی
امام خمینی رحمه الله به یکی از خطیبان برجسته می فرماید: «فلانی! نظر به اینکه شما قدری رفت و آمد دارید و اهل خمین هستید، دقت کنید از من درجایی تعریفی، صحبتی نشود». امام با تذکراتی از این دست، ستایشِ دیگران را از خودش دور می کرد. گفته اند: ایشان در بعضی از سال ها به شهر محلات تشریف می آوردند و درمسجد مرکز شهر جلسه ای داشتند. مرسوم بود اگر کسی از روحانیان وارد مسجد می شد، کسی به احترامش می گفت صلوات بفرستید. روز اول پس از اتمام جلسه، امام آن فرد را خواستند و گفتند: «شما این صلوات را برای من یا برای رسول بزرگوار اسلام می فرستید؟ اگر برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله صلوات می فرستید، این را وقت دیگر بفرستید و چنانچه برای من است که وارد مسجد می شوم، من راضی نیستم».
احترام به بزرگان
استاد شهید مرتضی مطهری رحمه الله می فرماید: «من هرگز از حضرت امام نشنیدم که اسم استادشان مرحوم شاه آبادی را بیاورند و دنباله اش، روحی فداه (جانم به فدایِ او) نگویند». نیز نزدیکان امام می گویند: بارها شاهدِ احترام بیش از حد امام به آیت اللّه پسندیده بودیم. ایشان به عنوانِ برادرِ بزرگ تر و استاد امام در دوران کودکی و نوجوانی، در حد یک استاد و شبیه یک پدر، موردِ احترامِ امام قرار می گرفت. نه تنها رعایت احترام از سوی امام خمینی رحمه الله در مورد بزرگان مشاهده می شد، که شخص ایشان، حفظ جایگاه احترام و حفظ حریم ها را از کسان دیگر انتظار داشتند. نقل شده یکی از مسئولان مملکتی به همراه پدر مسنِّ خود خدمت امام می رسد. او پیش می افتد و پدرش پشت سرش حرکت می کند. امام پس از اینکه آن مسئول پدرش را معرفی می نماید می فرماید: «این آقا پدر شما هستند؟ پس چرا جلوی او راه افتادی و وارد شدی؟!»
بزرگی روحِ خد
پس از سال ها تبعید و دوری از وطن، خبرنگاری از حضرت امام پرسید: حال که به خاک ایران، قَدَم می گذارید، چه احساسی دارید؟ امام فرمودند: «هیچ». خبرنگار گمان می کرد که امام نیز همچون رهبران سیاسی که با انگیزه های قدرت طلبی در چنین صحنه های هیجان انگیزی از خود بی خود می شوند، چنین خواهد کرد، ولی کلمه هیچ، پاسخ همه چیزهایی بود که برترین احساس ها را در خود نهفته دارد. نیز زمانی که شاه از ایران رفت، یکی از اعضایِ بیت به حضور امام می رود و می گوید: «برادران می گویند که شاه رفته و رادیو هم خبرش را پخش کرده است». امام با آرامش و وقار خاصی فرمودند: «دیگه چی؟!» گویی که هیچ اتفاق مهم و دور از انتظاری نیفتاده است. برخی افراد این بزرگی را درک نمی کردند و پاسخ ساده و روشنِ ایشان را مورد انتقاد قرار می دادند.
درخشان از پرتو ادعیه
امام خمینی رحمه الله نه تنها مقیّد بود واجبات را به طور صحیح و کامل با آداب و شرایط انجام دهد، در امرِ به جا آوردنِ مستحبّات هم کوشا بود. ارتباط حضرت امام با ادعیه و دنیای نورانیِ مناجات، به قدری ژرف بود که وقتی از ایران به ترکیه تبعید شد، در نخستین نامه ای که به ایران نوشت، کتاب مفاتیح الجنان و صحیفه سجادیّه را خواست. این نشان دهنده روح عالی و عبادی ایشان درکنار توجه به مسائل سیاسی و اجتماعی بود. امام راحل در نامه ای خطاب به فرزند خود می نویسد: «پسرم! دعاها و مناجات هایی که از ائمه معصومین علیهم السلام به ما رسیده است، بزرگ ترین راهنماهایِ آشنایی با او ـ جلّ و علا ـ است و والاترین راهگشایِ عبودیّت و رابطه بین حق و خلق است. [این دعاها] مشتمل بر معارف الهی و و سیله انس با او، ره آورد خاندان وحی و نمونه ای از حالِ اصحاب قلوب و ارباب سلوک است».
همراه با جاذبه های مناجات شعبانیه
نظر کلی امام راحل رحمه الله در مورد ادعیه چنین است: «انسان را از این ظلمت بیرون می برد. وقتی که از این ظلمت بیرون رفت، انسانی می شود که برای خدا کار می کند». گاه دیده شده که اولیای خدا با برخی دعاها پیوند ژرف تر و بیشتری پیدا می کنند. دراین زمینه، از امام پرسیده شد در میان دعاهای معروف، به کدام یک از آنها بیشتر انس یا اعتقاد دارید؟ پس از تأمل فرمود: «دعای کمیل و مناجات شعبانیه». ایشان در مورد این مناجات که آکنده از مضامین عرشی است می فرماید: «مناجات شعبانیه، از بزرگ ترین مناجات، و از عظیم ترین معارف الهی، واز بزرگ ترین اموری است که آنهایی که اهلش هستند، می توانند تا حدود ادراک خودشان استفاده کنند».
دوستی با اهل بیت
با توجه به مقاومت بالای امام در حوادث تلخ دنیوی، پزشکان از اینکه ایشان در شهادت فرزندش گریه نکرده بود، نگران بودند. آنها معتقد بودند امام باید گریه کند تا مبادا فشاری روی قلبش وارد شود. روضه خوان خاص حضرت امام می گوید: «هر چه نام مرحوم حاج آقا مصطفی را بردم تا با آهنگ حزین، امام را منقلب کنم که درعزای پسر اشک بریزد، امام تغییر حال پیدا نکرد و همچنان ساکت و آرام بود، ولی همین که نام حضرت علی اکبر علیه السلام را بردم، امام آن چنان گریست که قابل وصف نبود». جریاناتی این چنین، حاکی از علاقه و محبّت شدید ایشان به خاندانِ عصمت و طهارت است. رژیم کوته اندیش پهلوی، امام را به سرزمینِ خورشید ولایت تبعید کرد، ولی از آنجا که «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد»، در طول پانزده سالی که امام در نجف اشرف بود، هر شب به زیارت مولا علی علیه السلام می رفت و بارها می گفت: «دشمن مرا به این موهبت الهی رساند».
شهدا در پیام های جاوید امام
شهادت، واژه ای ملموس در زندگیِ امام بود؛ چرا که این رهبر فرزانه، هم فرزندِ شهید و هم پدر شهید به شمار می رفت. ایشان با الهام از فرهنگ سرخ حسینی، دست یابی به اهداف والای انقلاب را نقش مؤثرِ پیام های سبزِ خون می داند و می فرماید: «طبع یک انقلاب، فداکاری است. لازمه یک انقلاب، شهادت و مهیّا بودن برای شهادت است». در بیان تابانِ رهبر فقید انقلاب، هماره ارج نهادن به مقام بلند شهدا مشهور است: «اینها (شهیدان) ره صد ساله را یک شبه پیمودند و ما از این قافله دور هستیم»، «خونِ شهیدان ما، امتداد خون پاک شهیدان کربلاست»، «چه غافلند دنیاپرستان و بی خبران، که ارزش شهادت را در صحیفه های طبیعت جست و جو می کنند ووصف آن را در سروده ها و حماسه و شعرها می جویند و در کشف آن از هنر تخیّل و کتاب تعقّل مدد می خواهند و حاشا! که حل این معما، جز به عشق میسر نگردد» و «گوارا باد بر این شهیدان، لذتِ اُنس».
امام و روز جهانی قدس
امام راحل، جمعه پایانی ماه ضیافت خدا را به عنوان «روز قدس» برگزید؛ روزی که از همسایگی احیا و شب های قدر می آید. ایشان در پیامی فرمود: «روز قدس که همجوار قدر است، لازم است که در بین مسلمانان احیا شود». پرتوافشانی این روز بزرگ در جهان، گرد خواب زدگی را از چهره روزگار می زداید. به فرموده ایشان «امیداست با زنده نگه داشتن این روز، بی تفاوتی ها زائل شود و غفلت ها مرتفع گردد». امام خمینی رحمه الله ، روز قدس را، روز رویا رویی مستضعفان با مستکبران می داند؛ روز فراخوانِ فریادهای بیدارگرِ مسلمانان؛ روز هشدار به دشمنان اسلام و در رأس آنها آمریکا و اسرائیل؛ روزِ نابودی کارگزاران آنان در ممالک اسلامی؛ و روز کوتاه شدنِ آمال شوم آنان از سوی یک بسیج عمومی. امام با یادآوری انقلابِ نتیجه بخشِ ایران در پیام های خویش، هم روحیه امید را میان فلسطینیان دربند زنده می کند تا گامی بیش برایِ پیروزی فرا روی آنان نباشد، و هم با ارائه نمونه عینی از شکست دست نشانده ابرقدرت ها در ایران، پایان تلخ دیو سیرتی را به اسرائیل غاصب می چشاند.
امام و جوانان
امام خمینی رحمه الله چون پدری دل سوز و مهربان، با گوشزد کردن مسائل تربیتی جوانان، همواره به سازندگی و آینده پرافتخار آنان می اندیشید. آن پیر مراد با توجه به اهمیت این دوره حساس از زندگی، جوانان را از اندرزهای کارساز و راهکارهای رهگشا بهره مند می ساخت. ایشان در یکی از نامه ها چنین می نویسد: «برای جوانان، توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است. روحِ جوانان لطیف است و انعطاف پذیر». امام خمینی رحمه الله در یکی از هشدارهای گوهرانه خویش، نیروی سترگ جوانی را نیرویی می خواند که اگر در راه حق صرف شود، ابدیت دارد و به نیروی بی پایان می پیوندد واگر بیهوده و در شهوات هدر رود، در این عالم ذلت و بردگی، و در آن عالم عقوبت و شرمساری به بار می آورد.
معنویت جهانیِ مجالس امام
درک صدق و صفا و نورانیتی که از دل برمی آید، نیازمند دانستنِ زبان و لهجه نیست. در سایه این اعتقاد، قدرت روحانیت مجالس امام، حصار مکان و زمان و زبان را درهم می شکند؛ به گونه ای که در بین جهانیان دگرگونیِ باطنی پدید می آید. در حقیقت امام خمینی رحمه الله یکتامرد ایجاد انقلاب بیرون و درون است. زمانی که امام در پاریس به سر می برد، تعدادی از دانشجویان فرانسوی شب ها مرتّب پای سخنرانیِ امام می آمدند. از آنها سؤال شد: آیا شما می فهمید امام چه می گوید؟ آنها اظهار کردند که هیچ متوجه نمی شویم. پرسیده شد: پس چرا این چنین منظم هر شب به اینجا می آیید؟ گفتند: «ما وقتی به اینجا می آییم و صحبت های امام را گوش می کنیم، در خود یک روحانیت ویژه ای احساس می کنیم».
دقت به مسائل پیش پا افتاده
گروهی گفته اند: ما در مدت دوازده سال که با امام بودیم، ندیدیم مکروهی از ایشان سر بزند. امام خمینی رحمه الله ، همراه با تقویت نفس و پرهیز از مکروهات، با مراقبت همیشگی و ظرافت خاص، مواظب بودند مبادا لغزشی ایشان را از مسیر تقرّب دور سازد. برای نمونه، بسیاری از افراد برای شرکت درنماز جماعت، روی کفش های بقیه نمازگزاران که انباشته شده بود پا می نهادند و می رفتند. اما امام وقتی به کفش کَن می رسید، می ایستاد و از پا گذاشتن روی کفش مردم خودداری می کرد تا راهی برای ایشان باز کنند. با مشاهده چنین صحنه ای، همراهانِ امام تازه متوجه می شدند که این مسئله به ظاهر جزئی، در حقیقت مسئله عمیق و مهمِّ احتمالِ ناراضی بودن صاحبان کفش ها را به وجود می آورد. این گونه رفتار ظریف از سوی امام، باعث آگاهی دیگران می گردید.
قانون گرایی
پای بند بودن به ضوابط و مقررات و رعایت حقوق و قوانین کشورهای غیر مسلمان تا آنجا که امکان پذیر است، احترامی است که در نهایت به سودِ اسلام خواهد بود. چه بسا با زیر پا نهادن برخی قوانین آنان، بهانه ای برای اهانت به مقدساتِ ما فراهم آید. در نوفل لوشاتو، ذبح حیوانات در خارج ازکشتارگاه بر اساس قانون منع شده بود. روزی گوسفندی را در محلِ اقامت امام ذبح کردند. ایشان با آنکه در دیار کفر بود، فرمود: «چون تخلّف از قانونِ حکومت شده، از این گوشت نمی خورم».
بهره از گنجینه «وقت»
فرصت ها چون ابرها می گذرند. در این میان، اما امام یکی از نوادر قدرشناس سرمایه وقت بود. کارکنان منزل امام در نجف اشرف، ازحرکت و سکون وخواب و بیداری و نشست و برخاستِ ایشان درمی یافتند که چه ساعتی از شبانه روز است. حضرت امام با بهره گیری صحیح از زمان، به تنظیم برنامه های خویش می پرداخت. اهمیتِ وقت برای ایشان تا به آن پایه بود که گاه دیده می شد در صورت امکان، در یک زمان و به موازات هم به چند کار مشغول می شد. برای مثال، هنگام قدم زدنِ عصرانه که برای تأمین سلامت ایشان مهم بود، با تسبیحی که در دست داشت به ذکر خدا نیز می پرداخت.
صداقت در نوشتار
روزی امام پیامی خطاب به بسیجیان نوشته بود که برای پخش به رادیو و تلویزیون فرستاده شد. ناگهان خواستند که پیام را قبل از پخش بازگردانند. سپس واژه ای را تغییر دادند و گفتند: «در پیام چنین نوشته بودم: من با تمامِ همّم به شما دعا می کنم، آن را به بیشترین همّم تبدیل کردم؛ این جمله دقیق تر است». با آنکه همگان، از اظهار ارادت شدید و عشق امام به بسیجیان آگاه بودند، ولی ایشان با احتیاط و دقت، می کوشید این محبت فراوان، تا مرز غلوّ پیش نرود.
امام و حیات دیگربار دین
یکی از مدیران لایق و کارآمد زمان حیات امام خمینی رحمه الله ، اندیشه های سیاسی ـ مذهبی امام راحل را قابل ستایش می داند و می گوید: «بزرگ ترین ارمغان حضرت امام به جهان معاصر، متوقف کردن رَوَند انزوای مذهب در حیات اجتماعی و فردی انسان ها بود. ایشان به مذهب، حیاتی تازه بخشیدند. امام، اسلامی را معرفی کردند که به اجرایِ عدالت در میان بندگان خدا متعهد است و با هرگونه برخورداری و پُرخوری از کیسه امت اسلامی و مستضعفان مخالفت می ورزد. اسلامی که مدافع مظلومان و پابرهنگان و کوخ نشینان و مخالفِ ظالمان و مرفّهان بیدادگر و کاخ نشینان است». او در جای دیگری اضافه می کند: «اعتقادات امام، هیچ تنافری با اداره صحیح و مدرن جامعه نداشت».
سفارش به اتحاد و همبستگی
امام خمینی رحمه الله سال ها قبل از رحلت خویش در تاریخ 26 بهمن ماه 1361، وصیت نامه الهی ـ سیاسی خویش را تنظیم کرد. این وصیت نامه، حاوی اصول و اندیشه های آن حضرت و راهنمای همیشگی انقلابیان بود. مقوله وحدت، از جمله مبانی سیاست وحکومت مطلوب از منظر وصیت نامه حضرت امام معرفی شده است. ایشان در این باره می نویسد: «امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران و مسلمانان جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی کردنِ تبلیغاتِ تفرقه افکنِ خانه برانداز است. توصیه این جانب به مسلمین و خصوص ایرانیان، به ویژه درعصر حاضر آن است که در مقابل این توطئه ها، عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند». حضرت امام ثمره این اتحاد و تعاون میان مردم را، ترقی وتعالی کشور اسلامی معرفی کرده اند. بدیهی است هر چه میزان اختلاف وتفرقه در میان مردم و مسئولان یک نظام بیشتر باشد، میزان آسیب پذیریِ آن حکومت افزایش می یابد و در نهایت، سقوط آن حکومت را در پی خواهد داشت.
علاقه امام به مقام معظم رهبری
وقتی در سال 1360 قضیه ترور مقام معظم رهبری پیش آمد، همه درمانده بودند که این خبر را چگونه به امام گزارش بدهند. پیش از آنکه مطلب را به امام بگویند، ایشان فرمود: «در مورد آقای خامنه ای مسئله ای پیش آمده است؟» و پس از آگاه شدن از موضوع، فرمود: «به دکترمعالج ایشان بگویید هر نیم ساعت، تمام علایم حیاتی ایشان از حال عمومی، فشار خون و... را به من گزارش کند». امام راحل در مورد همین جریان فرمود: «به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد، در گوش مسلمین جهان طنین انداز است».
شعله های وداع
شب قبل از عمل، امام با پای خود به بیمارستان رفت. زمانی که می رفت، فرمود: «من دارم برای عمل می روم، ولی دیگر بر نمی گردم». گفته شد: نه، این طور نیست. اما امام می فرمودند: «شما مطلع نیستید» و کسی نمی دانست دوربین های مخفی، آخرین لحظات حیات امام و راز و نیازهای شبانه آن حضرت را برای مردم به تصویر می کشد. زمان پیش می رفت و واکنش امام در واپسین ساعات به هنگام درد، ذکر خدا و یاد مولا علی علیه السلام بود. ایشان پیش تر با زبان شعر، لحظه وصال را آرزو کرده بود:
سال ها می گذرد، حادثه ها می آید |
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم |
سرانجام در ساعت 20/22 دقیقه شنبه 13 خرداد 1368 و در 87 سالگی به دیدار معبود شتافت و میهن اسلام را در جامه اشک و شیون، به غربتی بزرگ نشاند.
دو رکعت مصیبت
این داغ، تنها داغ ما نیست؛ داغ قبیله انسانیت است. داغی است که هیچ گاه از سینه انتظار، پاک نمی شود. پدر، حتّی در و دیوارِ این دیار، جای خالی تو را تاب نمی آورند. گلدسته های جماران حیران مانده اند که از این پس به امامتِ که اقتداکنند. بغض در گلویِ مناره ها پیچیده است و منبر و محراب در غمی جانکاه فرو رفته است. تو رفتی ونگفتی که عشق چه کند، محبت به کدام ضریح بیاویزد، و دوست داشتن به کجا دخیل ببندد؟ تو رفتی و نگفتی که ایثار از این پس در کجا درس بخواند، استقامت در محضرِ که تلمّذ کند، شهامت در کدام نیمکت بنشیند، بلوغ در کجا نفس بکشد و عروج از کدام سو به پرواز درآید؟ تو رفتی و نگفتی که ما این همه تنهایی را به کجا ببریم؟
بازتاب رحلت امام در دیگر کشوره
دکتر عفیفه سقیرق (شاعر) از کشور فلسطین:
نکوهش من بر تو باد ای مرگ! ای مرگ! تو ما را از مهربانی قلب بزرگ او محروم کردی / دلش بهشتی بود / که در سایه سارش / مؤمنان می آرمیدند / اندوه همگان را یک تنه بر دوش کشید / ولی هیچ گاه شِکوه ای بر زبان نرانْد / او بهترین سرمشق صبوران بود / به کجا سفر می کنی ای امام؟ / اندوه ما سنگین است، سنگین / و دِیْن تو بر گردن ما / بسیار است، بسیار.
مهندس محسن احمد عبدالحق (شاعر) از کشور استرالیا:
او از راه پر افتخار شهادت هیچ گاه قدم بیرون ننهاد / بلکه پیوسته رمز و راز داری و جوان مردی در او تجلّی یافت / همان کسی که امانت دار است / همواره پیشوایِ بلند مرتبه مردمان خواهد بود / هان ای که از من درباره پیشوایم می پرسی / بدان که در سایه پیشواییِ او، رستگاری و حُسن خلق یافتم / ...ای آنکه درباره ایران از من باز می پرسی / من در بلند مرتبگی این کشور، خویشتن را فراموش می کنم.
ناصر الحجاج (شاعر) از کشور سوریه:
... فقدان تو / روح را مشتعل می سازد / و به اندوهش می سپارد / ای که از مرزِ خاطره ها نمی گذری / امام شکوهمند / خدا گواه ماست / فراموشت نمی کنیم / ای که مشرق زمین / به پای اقتدار تو نمی رسد / و مغرب زمین / در سجایایِ تو در می ماند / ای مشعل حق! / ای روح خدا!
انتخابی شایسته در ادامه راه اقتدار
14 خرداد 1368، مجلس خبرگان تشکیل جلسه داد. پس از قرائت دو ساعت ونیم وصیت نامه امام راحل از سوی رئیس جمهور وقت و پس از تبادل نظر فقهای خبرگان، شاگرد شایسته امام که از 15 خرداد 1342 همواره همراه با امام بود، به رهبری نظام اسلامی منصوب شد. به این ترتیب در پی رحلت امام، سه موضوعِ حایز اهمیت به چشم می خورد: آمادگی، ثبات نظام و ناامیدی دشمنان. دشمنان انقلاب اسلامی که در خیالِ از هم پاشیدگی نظام پس از امام بودند، در رحلت جان سوزِ آن عزیز، با وحدت، انسجام و حضور در صحنه و آگاهی ملت مسلمان ایران از یکسو، و تعیینِ حضرت آیت اللّه خامنه ای از طرف خبرگانِ امت به رهبری انقلاب و تثبیت نظام اسلامی از سوی دیگر مواجه شدند. این حقیقت را در انعکاس خبر رحلت امام و تفسیر و تحلیل هایِ خبرگزاری ها و سیاستمداران جهانی می توان به خوبی دریافت.
در غزلستانی از نور و معرفت
آتش شوق و شیفتگی در نهاد امام رحمه الله ، بیانی دیگر می طلبید. روحِ عاشقانه او، قالب شعر را برگزید و پنجره های مشرقی را به سمتِ صبحِ عرفان گشود.او در غزلستانی از نور و معرفت، صحیفه بلند آسمان را قرائت می کرد و سبدسبد جذبه های ملکوت را در دامن خاک می ریخت.
حسن ختام این مجال، یکی از اشعار دلنواز آن فرزانه فقید:
کیست کآشفته آن زلف چلیپا نشود؟ |
دیده ای نیست که بیند تو و شیدا نشود |
ناز کن، ناز! که دل ها همه در بند تواند |
غمزه کن، غمزه! که دلبر چو تو پیدا نشود |
رُخ نما! تا همه خوبان خجل از خویش شوند |
گر کشی پرده ز رُخ، کیست که رسوا نشود؟ |
آتش عشق بیفزا، غمِ دل افزون کن |
این دلِ غمزده نتوان که غم افزا نشود |
چاره ای نیست به جُز سوختن از آتش عشق |
آتشی ده که بیفتد به دل و پا نشود |
|